من نوشت

جایی برای پریشان گویی هایم و گریزگاهی از نیهلیسمم

من نوشت

جایی برای پریشان گویی هایم و گریزگاهی از نیهلیسمم

آخرین روزها

دوستان سلام !

چند عکس از نیچه که تاکنون از او در هیچ وبلاگ ، سایت و یا فاروم ایرانی ندیدم براتون تهیه کردم که برای نخستین بار در میان تمام پایگاههای فارسی زبان در اینجا قرار میگیرد :

آخرین روزهای نیچه :

خواهر نیچه در حال پرستاری از او :

 

تصویری از آرامگاهش :

 

رضا ر

شاه بیت

یکی از اشعار شور انگیز فردوسی که در نبر رستم و اسفندیار غوغا نموده است 2 بیتی هست که فردوسی به توصیف بازگشت احتمالی رستم و اسفندیار می پردازد

جدا از زیبایی همیشگی کلام فردوسی زیرکی حکیم است که به شیوه ای رندانه رستم را در توصیف رجحان می دهد ...نیک بنگرید و انگشت تعجب به دهان برید :

 

ببینیم تا اسپ اسفندیار            سوی آخور آید همی بی سوار

و یا باره ی رستم جنگجوی         به ایوان نهد بی خداوند روی

 

برداشت از نوشته ی شخصی بنام بهمن در سایت کلوب

فرایند

فرایند موضوعی است که ما ایرانیان کمتر به آن توجه کرده ایم ! در باب آزادی ، حمله ی آمریکا را تداعی آمدن آزادی به ایران میدانیم حال آنکه نهادینه شدن آزادی یک مسئله ی تفهیمی است و نه تحمیلی ! برای نمونه در ایالات متحده ی آمریکا که به نظر من   نمونه ی بارز عرض اندام آزادی های حقوقی و اجتماعی برای شهروندانش بشمار میرود ، ماحصل جنگهای داخلی خونبار شمالیها و جنوبیهاست (یکی برای نهادینه کردن آزادی و دیگری برای تداوم برده داری) چه بسا اگر آبراهام لینکن شکست خورده بود امروز در آن خطه شاهد جمهوری مسیحی بودیم!

در کشور خودمان پایندگی زبان فارسی در برابر یورش ویرانگر تازیان بیابانگرد ماحصل تلاشهای سترگ ملی بوده است که به جرات میتوانیم آنها را در قیام ۳۰ ساله فردوسی توسی خلاصه کنیم ! رخداد این رویدادهای بزرگ همگی ماحصل فرایندهایی پیچیده و طاقت فراسا بودند و نه تصمیمات یک شبه و جنون آسا ! پیش از فردوسی ، یعقوب لیث خواندن شعر عربی را در بارگاهش ممنوع کرد و بدینگونه به زبان فارسی اعتلاء بخشید و همو بود که دستور داد خداینامه را از هند بیاورند تا این خداینامه بعدها بدست فردوسی برسد و شاهنامه را بیافریند .

 

رضا ر

 

داروین صاحب نظریه تکامل

خدا مرد نیچه !

آیا ترجمه ی عقاید نیچه به فارسی باعث دگرگونی مفهوم اصلی آن نشده است ؟ البته من ناشکر نیستم و همینکه کتابی از نیچه با نام ( غروب بتان ) در جمهوری اسلامی اجازه ی انتشار گرفته جای بسی خوشوقتی و البته شگفتیست ! نیچه در این کتاب به نهاد دین به شدت تاخته ! البته با نام کلیسا و چه ساده انگارانه است اگر بپذیریم نیچه با تاختن به کلیسا در نوشته هایش کاری به مسئله ی دین نداشته و توجه اش فقط به کلیسا بوده است !

مسئله ی دیگر این پاراگراف معروف نیچه است :

 

روزگاری کفران خدا بزرگ ترین کفران بود. اما خدا مرد و در پی آن این کفر گویان نیز
بمردند. اکنون کفران زمین سهمگین ترین کفران است و اندرونه ی آن "ناشناختنی"

را بیش از معنای زمین پاس داشتن.
روزگاری روان به خواری در تن مینگریست و در آن روزگار این خوار داشتن والاترین
کار بود. روان تن را رنجور و تکیده و گرسنگی کشیده می خواست و این سان در
اندیشه ی گریز از تن و زمین بود.
و که این روان خود هنوز چه رنجور و تکیده و گرسنگی کشیده بود. و شهوت این
روان بی رحمی با خویش بود.

 

 

چند تفسیر از این جمله را که نگاه کردم دیدم دوستان میگویند منظور نیچه از خدا مرد  مرگ انسانیت است(!!!!؟) من این تفسیر را رد میکنم و تفسیر خودم از جمله ی نیچه مثل دوستان اینهمه متفاوت و دور از خود متن اصلی نیست :

خدا مرد یعنی خدای سنتی مرد !

 

 

نوشته ی :‌ رضا

 

 

کریسمس مبارک

کریسمس کم کم دارد میرسد ! من جهان سومی ساکن یکی از کشورهای محور شرارت بدجوری عاشق کریسمس هستم ! لطفا برایم قمپز در نکنید که ما خودمان عید نوروز رو با سابقه ای بسیار زیادتر و زیباتر توی کشور خودمون داریم که همه اش شعار است! به نظرم شما ایرانیها نوروز را کوچک کردید و دیگر اثری از آن شکوه ایران بزرگ که در نوروزش متبلور میشد نیست! از همه مهمتر در عید نوروز ، من بنا به سنت دید و بازدید متحمل دیدن چهرهایی میشوم که اصلا خوشایندم نیست ! این رسم دید و بازدید مال زمانی بود که مردم اینهمه دشمن نبودند!

 

رضا

کدام ریاکار ؟

مقدار خونی که در طول تاریخ بدست بشر ریخته شده تاکنون توسط حیوانات درنده سابقه نداشته است ! من نمیدانم کدام ریاکاری کلمه ی < انسانیت > را اختراع کرده است؟!

 

 

رضا ر

 

تمسخرغرب !؟

از اینسو ، مدتیست به سخره گرفتن تمدن غرب فضیلت و از همه وحشتناکتر میهن دوستی قلمداد شده است ! براستی چه کسانی در چه جایگاهی به خود اجازه ی نقد که نه ! بلکه تمسخر تمدن غرب را میدهند ؟ این فرومایگان کیستند که خود توانایی اوج گرفتن برای ارجمندی را ندارند و میخواهند با زیر کشیدن دیگران از بلندایاشان در جایگاه پستشان به ارجمندی برسند؟ آیا کوروش ، بابک خرمدین ، امیرکبیر و... با در پیش گرفتن تمسخر و سخن چینی تاریخ را ورق زدند و قهرمانان جاوید شدند یا با بالا زدن آستینها  که این نئو میهن دوستان تمسخر تمدن غرب را افتخار میدانند ؟

 

رضا

چکاد

 

 

برفراز کوهها موعظه ای رخ نمیدهد ! چرا که
در چکادها جا برای دو سه تن بیشتر نیست .

رضا ر ( با الهام از نوشته های نیچه)

 

 


کوه همیشه نماد سرسختی و پایداری بوده است اما عکس
بالا چیزی فراتر از اینرا نشان میدهد :
دختر مزبور روسری را که به نوعی میتوان آنرا نماد
دیکتاتوری دانست به کناری زده است چراکه او در
چکاد است ، در چکادی که پایگاه سنتی پایداری به شمار
میرود ، پس دیگر نیازی به تحمل نماد دیکتاتوری نیست!
چهر ه اش که ژست پیروزمندانه اش را به رخ
هر بیننده ای میکشد پیروزیش را پررنگتر میکند . کنارش
کسی دیده نمیشود چراکه بر فراز کوهها جا برای دو سه تن
بیشتر نیست!

رضا ر


عکس از ۳۶۰ یکی از ایرانیان برداشته شده است که البته بنده هیچ آشنایی با ایشان ندارم .

 

آزادی زیبا مثل آزاده

من عاشق آزادی هستم و اگر مبتلا به خود بزرگ بینی نشده باشم باید بگویم یکی از معدود ایرانیهایی هستم که آن را به درستی میشناسم ! در فاروم گفتمان (ره) که به جرات و اطمینان بیش از اندازه ای میتوانم آن را بزرگترین و با کیفیت ترین تالار گفتگوی اندیشمندان و روشنفکران ایرانی بنامم این بنده بودم که برای اولین بار در طول حیات ۲ ساله ی فاروم مذبور تاپیکی را بعنوان «شرح و بررسی بندهای منشور حقوق بشر» باز کنم ! در اینجا ادعای بزرگی « من » مطرح نیست بلکه دیگرانی مهم است که چرا تاپیک را زودتر بازگشایی نکردند ! پاسخ ساده است : در واقع خواست ایرانیها بر خلاف آنچیزی که ادعا میکنند آزادی نبوده است ! چراکه آنرا نمیشناسند ! برای نمونه خود تویی که با خیلی از ایرانیها به لحاظ اینکه به اینترنت دسترسی داری و آنها ندارند ، تفاوت داری تا چه حد به منشور حقوق بشر آشنایی داری ؟ آیا تا به حال آنرا خواندی ؟ به اطراف هم که نگاه بندازی خیلی کم پیش آمده که منشور حقوق بشر یا پایه و بنیان آزادی مورد بحث قرار گیرد! همیشه یا خبرهای یکطرفه بوده یا فحش و دشنام و یا افشاگری!!!

اگر قمپزهایمان را کنار بگذاریم ما همواره به دنبال تغییر حکومتها بودیم تا استقرار آزادی! همیشه به دیکتاتوری دیگر پناهنده شده ایم تا آن دیکتاتور را از بین ببریم! ملتی که آگاه نباشد نتیجه اش همین میشود! حالا کو تا ما برسیم به مفهوم : جانم را میدهم تا مخالفم بتواند حرفش را بزند؟

رضا ر