من نوشت

جایی برای پریشان گویی هایم و گریزگاهی از نیهلیسمم

من نوشت

جایی برای پریشان گویی هایم و گریزگاهی از نیهلیسمم

خواست انسان

خواست انسان ، خواست قدرت است .

 

 

کتاب من

نوشتن کتابم را تابستان آغاز خواهم کرد ، چه خبر خوبی برای خودم! پس تابستان نیز مانند این نوروز جایی برای بازیگوشی و استراحت نخواهد بود ...

 

درباره ی خودم ۱

چندیست که هرکاری میکنم دستم به نوشتن نمی رود و این نتوانستن برای نوشتن همچون ماری بر روی قلبم چنبره زده است و سخت آزارم میدهد ! هرچند به نسبت نویسندگانی که آثارشان را میخوانم نوشته هایم چندان درخشان نبوده و نیستند ولی همواره دوست داشتم بتوانم بنویسم !!

بی شک پس از چیره  شدن بر ۳-۲ دغدغه ی بزرگی که پیش رویم است ، بر روی نویسنده شدن تمرکز خواهم کرد و آن را بعنوان شغل دوم و تفریح خودم خواهم پذیرفت !


میخواهم بخش دیدگاههای وبلاگم را از کار بیاندازم ! اینکه یک نفر اندیشه هاش را در جایی بنویسد و سپس دستش را دراز کند و چشمانش را بدوزد تا کسی بیاید و دیدگاهی چاپ کند چندان برایم دلچسب نیست چراکه امروزه بیشتر دیدگاهها چندان پیرامون نوشته نیستند و تنها برای جذب مخاطب هستند .

 

مرد غار

نگر من در تارنمای جناب آشوری و پاسخ ایشان

 غروب بتها دیوی است که میخندد !

  ف . ن


 

 

غرور و زبان ما

بیشتر ما می دانیم به کار بردن واژه ی « درود » به جای « سلام » و ‌« نوروز خجسته باد » به جای « عیدتان مبارک » بسیار زیباتر است ولی در زندگی واقعی خودمام این کار را نمیکنیم مگر در جایی که کسی ما را نمی شناسد ، مثلا در اینترنت ! دیری بود که پاسخی برای چرایی اینکار نمی یافتم تا اینکه پیر جهاندیده ای این گره را برای من باز کرد :

برای گفتن چنین واژه هایی  ،

برای سخن گفتن به مانند نیاکانمان ،

باید غروری به مانند خود آنها داشته باشیم :

غرور نیاکانی !

ولی ما چنین غروری را نداریم ، بدبخت شده ایم و نوکر تازی

نوکر ، موالی ، امت و... کجا می تواند سینه اش را بدهد جلو و بگوید :

نوروز خجسته باد!

صلابتی که این جمله ها دارند در روزگار ما دیده نمیشود!

شادباش

 

فرا رسیدن نوروز بزرگ بر تمام هم میهنان خجسته باد .

به امید برگزاری دوباره ی نوروز در تخت جمشید

شاید

 

شاید این تارنگار تا دیرزمانی بروز نشود .

آخرین روزها

دوستان سلام !

چند عکس از نیچه که تاکنون از او در هیچ وبلاگ ، سایت و یا فاروم ایرانی ندیدم براتون تهیه کردم که برای نخستین بار در میان تمام پایگاههای فارسی زبان در اینجا قرار میگیرد :

آخرین روزهای نیچه :

خواهر نیچه در حال پرستاری از او :

 

تصویری از آرامگاهش :

 

رضا ر

شاه بیت

یکی از اشعار شور انگیز فردوسی که در نبر رستم و اسفندیار غوغا نموده است 2 بیتی هست که فردوسی به توصیف بازگشت احتمالی رستم و اسفندیار می پردازد

جدا از زیبایی همیشگی کلام فردوسی زیرکی حکیم است که به شیوه ای رندانه رستم را در توصیف رجحان می دهد ...نیک بنگرید و انگشت تعجب به دهان برید :

 

ببینیم تا اسپ اسفندیار            سوی آخور آید همی بی سوار

و یا باره ی رستم جنگجوی         به ایوان نهد بی خداوند روی

 

برداشت از نوشته ی شخصی بنام بهمن در سایت کلوب

فرایند

فرایند موضوعی است که ما ایرانیان کمتر به آن توجه کرده ایم ! در باب آزادی ، حمله ی آمریکا را تداعی آمدن آزادی به ایران میدانیم حال آنکه نهادینه شدن آزادی یک مسئله ی تفهیمی است و نه تحمیلی ! برای نمونه در ایالات متحده ی آمریکا که به نظر من   نمونه ی بارز عرض اندام آزادی های حقوقی و اجتماعی برای شهروندانش بشمار میرود ، ماحصل جنگهای داخلی خونبار شمالیها و جنوبیهاست (یکی برای نهادینه کردن آزادی و دیگری برای تداوم برده داری) چه بسا اگر آبراهام لینکن شکست خورده بود امروز در آن خطه شاهد جمهوری مسیحی بودیم!

در کشور خودمان پایندگی زبان فارسی در برابر یورش ویرانگر تازیان بیابانگرد ماحصل تلاشهای سترگ ملی بوده است که به جرات میتوانیم آنها را در قیام ۳۰ ساله فردوسی توسی خلاصه کنیم ! رخداد این رویدادهای بزرگ همگی ماحصل فرایندهایی پیچیده و طاقت فراسا بودند و نه تصمیمات یک شبه و جنون آسا ! پیش از فردوسی ، یعقوب لیث خواندن شعر عربی را در بارگاهش ممنوع کرد و بدینگونه به زبان فارسی اعتلاء بخشید و همو بود که دستور داد خداینامه را از هند بیاورند تا این خداینامه بعدها بدست فردوسی برسد و شاهنامه را بیافریند .

 

رضا ر

 

داروین صاحب نظریه تکامل