من نوشت

جایی برای پریشان گویی هایم و گریزگاهی از نیهلیسمم

من نوشت

جایی برای پریشان گویی هایم و گریزگاهی از نیهلیسمم

برای تو مینوسم ! بخوان و عصای من را بگیر

آمریکایی های پدر صلواتی به کله شان اشاره میکنند و میگویند :

! Everything is here

حالا اگر این جمله را برای ما بخوانند و بخواهند که به جایی اشاره کنیم اگر خیلی مودب باشیم و به آنجایی لیلی یا مجنون (بستگی به جنسیت خودمان دارد که کدام یک از ایندو را مخاطب قرار دهیم ! ) اشاره نکنیم به قلب صاحب مرده اشاره میکنیم ! در واقع قلب ما شده مرکز تصمیم گیری و مغزمان هم آن بالا پایش را روی پایش انداخته ! هر فرمول حل نشده ی شما با همین منطق بسیار ساده حل خواهد شد ، منطقی که همه مان ادعا میکنیم آن را بلدیم ولی خدا وکیلی چند نفر از ما عملا آن را بکار میبندیم؟! مغز را بیکار گذاشته ایم و قلب را مسئول تصمیم گیری کرده ایم ! تقصیری هم نداریم ، فرهنگ ما اینجوری هست . اینهمه شاعر شیرین سخن و فرهنگ گل و بلبلمان کمی زیادی بوده !  

زندگی صحنه ی یک نبرد است و این نبرد به سربازان جنگجو نیاز دارد ! باید به چکاد رفت و بر کوه پایه ها نظر کرد تا معنی زندگی را دریافت !

 

نوشته ی : رضا ر

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد