من نوشت

جایی برای پریشان گویی هایم و گریزگاهی از نیهلیسمم

من نوشت

جایی برای پریشان گویی هایم و گریزگاهی از نیهلیسمم

پائیز

امروز که داشتم توی خیابانهای این شهرآهنی راه میرفتم ، برگهایی که روزگاری سر به سقف آسمان میسائیدند ، تند تند جلوی پایم می افتادند ، انگار در مرگ میخواستند از همدیگر سبقت بگیرند ! به یاد ترانه Wish از گروه Forest of shodows افتادم ، مطلب ذیل کپی پیست محضی از وبلاگ یکی از دوستان است :

Song : Wish

Band : Forest Of Shadows
Album : Where Dreams Turn to Dust 2003
 
Wish
آرزو
Awakened this dying season such a beauty to behold
 این فصل مرده به مانند یک زیبایی برای دیدن بیدار شد
Oh autumn hath arrived a tragedy painted dead
آه پاییزبه  تراژدی مصور غم انگیز مرگ رسید
Fallen am I without thee I am lost
 بدون تو من مفقود هستم من رو به زوال کرده ام.
In a region of doleful shades I am withering away
در سرزمین سایه های محزون پیوسته پژمرده تر میشوم
I dwell in the shadows of life
در سایه های زندگی سکونت گزیده ام
A dismal state of mind I'm in pain
یک حال پریشان از ذهن.من در رنج هستم
Oh sun I hate thy beams
آه خورشید از پرتوانت متنفرم
Leave me here to sleep and dream
اینجا تنهایم بگذارید. برای خوابیدن و دیدن رویا
In the midst of falling leaves
در میان برگ های خزان
In a garden of endless grief
در بوستانی ازغم بی پایان
I yearn for thee my precious one
من تورا آرزو دارم. ای تنها عزیزم
Beneath a pale grey sky I dream of your embrace
در زیر آسمان خاکستری کمرنگ. در رویای در آغوش گرفتنت هستم
How I wish I had yo near ?
چگونه نزدیک بودن به تو را آرزو کنم؟
in this oh so dolorous life Where dreams turn to dust
در این (آه) زندگی سرشار از درد. در جایی که رویاها تبدیل به خاک میشوند
I have lost all my hope
تمام امیدم را از دست داده ام
Of lasting pain and unpresent bliss This soul of mine
بوسیله درد ابدی و سعادت بی وجود. این روح ذهنم
I welcome thee Eternal sleep
من تو را خوش آمد میگویم ای خواب ابدی
Silent advent of white death
ظهوری آرام از مرگ سفید
I feel so cold
احساس میکنم بسیار سرد شده ام
So Cold
بسیار سرد
Silent advent of white death
ظهوری آرام از مرگ سفید
I feel so cold
احساس میکنم بسیار سرد شده ام
Crystallized tears falling still
اشک های متبلور هنوز میریزند
Oh autumn hath died
آه پاییز مرده است
Enshrouded am I in thy mist of endless gloom
به وسیله غبار تاریکی بی حد تو در کفن پیچیده شده ام
Enthralled am I by thy beauty
اسیر زیبایی تو شده ام
How I wish ? how I wish ?
چگونه میتوانم آرزو کنم؟ چگونه میتوانم آرزو کنم؟
In the midst of falling snow
در میان بارش برف
In a garden of endless grief
در بوستانی از غم بی پایان
My forlorn soul of misery
روح سرگردانم از بد بختی
Where peace and rest can never dwell
جایی که صلح و آرامش هرگز نمیتواند سکونت گزیند
Hope never comes
هیچگاه امید رخ نمیدهد
I see no point in going on
هیچ هدفی را برای دنبال کردن نمیبینم
Still I dream but now I know
هنوز هم رویا میبینم اما هم اکنون میدانم که
I dream a lie so I close my eyes and I sigh
رویایی دروغین میدیدم پس چشمانم را میبندم و افسوس می خورم
A life of shattered dreams I can no longer bear
یک زندگی از رویاهای شکست خورده . دیگر نمیتوانم تحمل کنم
I enter thee eternal sleep
من وارد خوابی ابدی میشوم
 

 

نظرات 1 + ارسال نظر
مردی که مرده بود یکشنبه 20 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 08:19 ب.ظ http://zendeh-be-goor.blogsky.com

آقا رضا این پاییزی ترین شعر دنیا از اخوان تقدیم به تو .....

آسماتش را گرفته تنگ درآغوش



ابربا آن پوستین سرد نمناکش



باغ بی برگی



روز وشب تنهاست .



با سکوت پاک غمناکش.

ساز او باران سرودش باد

جامه اش شولای عریانی ست.

و رجز اینش جامه ای باید

بافته بس شعله زرتار پودش باد.

گو بروید . یا نروید . هر چه در هر جا که خواهد. یا نمی خواهد.

باغبان و رهگذرای نیست .

باغ نومیدان.

چشم در راه بهاری نیست.

گر زچشمش پرتو گرمی نمی تابد.

ور برویش برگ لبخندی نمی روید،

باغ بی برگی که می گوید که زیبا نیست؟

داستان از میوه های سربه گردون سای اینک خفته در تابوت پست خاک می گوید.

باغ بی برگی

خنده اش خونیست اشک آمیز.

جاودان بر اسب یال افشان زردش میچمد در آن.

پادشاه فصلها پاییز

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد